سوم اسفند تولد مامان
اینم از کیک و دسته گل خوشگل نرگس که بابائی برام خریده بود ولی چیزی که از همه بیشتر منو خوشحال و سوپرایز کرد پیامک صوتی بود که بابائی قبل از رسیدنش به خونه برام فرستاده بود حسابی ذوق زده شدم وقتی شنیدمش واقعا یه هدیه تک و بیاد موندنی بود این کیک آخر و عاقبتش خیلی جالب بود ظهر بابائی این رو خرید و آورد که چون ناهار خوردیم وقت نکردیم بخوریمش و شب هم که تو رو گذاشتیم خونه مامان جون و بابائی دو تائی رفتیم شاطر عباس جات خالی مامانی خیلی چسبید و چون بابائی فردا صبحش میخواست بره ماموریت نتونستیم کیک رو بخوریم و من بردمش خونه بابا جون اینا تا با هم بخوریمش عصر وقتی خواستیم بریم خونه سه قلوها گفتیم که کیک رو ببریم اونجا تا همگی دور هم بخ...
نویسنده :
مرضیه
16:52