سناسنا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره

فندقی مامان و بابا

سوم اسفند تولد مامان

1392/2/10 16:52
نویسنده : مرضیه
372 بازدید
اشتراک گذاری

اینم از کیک و دسته گل خوشگل نرگس که بابائی برام خریده بود

ولی چیزی که از همه بیشتر منو خوشحال و سوپرایز کرد پیامک صوتی بود که بابائی قبل از رسیدنش به خونه برام فرستاده بود

حسابی ذوق زده شدم وقتی شنیدمش

واقعا یه هدیه تک و بیاد موندنی بود

این کیک آخر و عاقبتش خیلی جالب بود

ظهر بابائی این رو خرید و آورد که چون ناهار خوردیم وقت نکردیم بخوریمش و شب هم که تو رو گذاشتیم خونه مامان جون و بابائی دو تائی رفتیم شاطر عباس

جات خالی مامانی خیلی چسبید و چون بابائی فردا صبحش میخواست بره ماموریت نتونستیم کیک رو بخوریم و من بردمش خونه بابا جون اینا تا با هم بخوریمش

عصر وقتی خواستیم بریم خونه سه قلوها گفتیم که کیک رو ببریم اونجا تا همگی دور هم بخوریم ولی وقتی رسیدیم با تاسف دیدیم که مائده کوچولو رزوئلا داره و من به خاطر اینکه میترسیدم شما هم ازش بگیری تنها رفتم خونه عمه حبیبه اینا

مامان جون اینا هم بعد از من گفته بودن که کیک رو نبرن و چون ٢ روز دیگه اولین تولد کوچولوهاست این کیک هدیه ما باشه

فقط بعدش بابائی بهم گفت کاش شمع عدد ٣١ رو هم برده بودی تا روی کیک میذاشتن و میشد اولین تولد سه قلوها

دسته گل نرگس رو هم خونه باباجون اینا بردم که زن دائی خیلی بوشون رو دوست داشت و من نصفش رو براش بردم طبقه بالا

و بالاخره عکس

البته تا یادم نرفته بگم که من چون توی تولدت کیک کم خورده بودم میخواستم که توی یه موقعیت تلافی کنم که کیک تولد که قسمتمون نشد ولی ٧ اسفند که تولد زن دائی بود براش یه تولد کوچیک گرفتیم و من یه دل سیر کیک خوردم

کیک تولد مامانی

1

کیک تولد زن دائی مریم

2

فردا روز مادر هست

قصد دارم حتما بیام و یه سری دلنوشته برات توی وبلاگت بذارم

پس به امید فردا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مهربان
11 خرداد 92 11:27
تولدت مبارکککککککککک مرضیه جان خوش به حال همسری که شما در چنین روزی متولد شد