اینم یه شیرینکاری جدید
قربونت برم که هر لحظه یه شیرینکاری تازه انجام میدی
این روزها خیلی شیرین شدی و حسابی با کارهات من و بابائی رو سرگرم میکنی
خب حالا جدیدا چه کارهائی میکنی
میشینی روی زمین و بعد همین طور که روی زمین نشستی دور خودت میچرخی و یه دور ٣٦٠ درجه میزنی جالبیش به این هست که وقتی یه چیزی دستت هست که میخواهیم از دستت بگیریم به جای اینکه مثل قبلنا چهار دست و پا فرار کنی و ببریش همین طور که توی دستت هست میچرخی تا ما نتونیم ازت بگیریمش
جدیدا خیلی بابائی رو به اسمش صدا میزنی مثلا دیروز که جمعه و بابائی خونه بود بعدازظهر خوابیده بودیم ولی من و تو تنها دراز کشیده بودیم و تو بازی میکردی که بعد از یه ١ ساعتی حوصلت سررفت و نشستی بالای سر بابائی و هی میگفتی علی علی ،علی علی تا بابائی پا شه و بهت نگاه کنه و وخیلی بامزه اینکه وقتی بابائی چشمهاش رو باز کرد تو با دستت توپت رو نشان میدادی و میخندیدی و ذوق میکردی ،آخه این روزها حسابی عاشق توپ بازی شدی ،یا یک دستت رو میگیریم و تو راه میری و به توپت لگد میزنی یا اینکه میشینیم و تو توپت رو با دستت پرتاپ میکنی دیشبم مامانی توپت رو میزد توی سرت که تو ریسه میرفتی از خنده
کلا این روزها عاشق این شدی که یکی باهات بازی کنه، و تو هم غش غش میخندی
بازی هائی که این روزها تو رو سر وجد میاره:
من و بابائی هم حسابی باهات بازی میکنی بازی دو دو چی چی که قبل از اینکه انگشتهای من به زیرگلوت برسه تو سعی میکنی انگشتهام رو بگیری و سرت رو بچسبونی به سینه ات تا نتونم قلقلکت بدم
بغلت میکنم و میچسبونمت به خودم و فشارت میدم با هم بالا و پائین میشیم که تو این موقعها سرت رو میندازی به سمت عقب و من هی زیر گلوت رو بوس میکنم و تو ریسه میری و صدای خندت کل خونه رو برمیداره و زندگیمون رو از این رو به اون رو میکنه
عاشق اینی که یکی بهت بگه الان میگیرمت الان میخورمت و تو با سرعت برق چهار دست و پا فرار میکنی و میری توی بغل یکی و میخوای خودت رو قایم کنی و حسابی ذوق میکنی و میخندی
خدا رو شکر این روزها خودت هم یاد گرفتی که با خودت بازی کنی مثلا درکمد تلویزیون رو هی باز و بسته میکنی و وسایلش رو میاری بیرون و دوباره میذاری سرجاش
یه ماشین کوچولو داری که دستت رو میذاری روش و باهاش دور خونه رو میچرخی و خودت رو سرگرم میکنی ولی توپت جدیدا خیلی برات جذاب شده