سناسنا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره

فندقی مامان و بابا

چه جیگری شدی تو

1391/9/19 14:29
نویسنده : مرضیه
244 بازدید
اشتراک گذاری

وای که چقدر تو داری روز به روز با مزه تر و خوردنی تر میشی

حرکاتت کاملا داره ارادی میشه و من و بابائی روز به روز بیشتر بهت وابسته میشیم

دیگه حسابی سرگرممون میکنی با کارهات

حرف زدن هات واضح شده و حسابی دلبری میکنی

ماما یا مامان رو کاملا آگاهانه میگی و بابا و بابائی که حسابی من و بابائی رو سر وجد میاری

وقتی به عکس عروسیمون که توی اتاق خوابه نگاه میکنی با اشاره بهش ذوق میکنی و میگی بابا ، ماما

دیگه هر جا وایمیسته

روی مبل،توی وان حمامت،کف حمام وحسابی خدا رو شکر عضلات پات قوی شده و داره آماده میشه برای راه رفتن

میتونی در کمدهائی که دستگیره دارن رو باز کنی و بشینی سرشون و کارهای مامانی رو زیاد کنی

یک شیطون حسابی شدی و یه آدمی نیاز داری که تمام مدت دنبالت باشه که خدای نکرده به خودت آسیب نزنی

چندتا شی رو با هم با یک دستت میگیری و توی خونه چهار دست و پا راه میفتی

وقتی ما میخوایم غذا بخوریم یا چیزی میخوای با خوشمزگی تمام میگی م،م ، م با فتحه یعنی منم میخوام ودرحالیکه چند هفته قبل وقتی غذائی رو میخواستی نق نق با دهنت میزدی که یعنی دهنم آب افتاد به من هم بدید

با دستت پشتی ها رو میندازی و سراغ وسایل میری

از مبل و صندلی میری بالا و بعد خودت به پشت میشی و میای پائین

از حالت وایساده روی صندلی میشینی و بعد میای پائین

تا خونه دائی اینها از پله ها میری بالا یعنی حدود ١٥تا پله

خیلی بامزه صفحات کتاب رو ورق میزنی و میشینی و کتابهات رو میریزی جلوت و نگاهشون میکنی

هنوزم عاشق بی بی انیشتین هستی و براشون ذوق میکنی امروز بامزگیش به این بود که با صدای بلند و جیغ ذوق میکردی و مامانی رو حسابی به وجد آورده بودی

اگه کسی لباس تنش باشه میری بغلش و میگی دده و بعد هم بای بای میکنی

حسابی دست میزنی و الو میکنی و حتی موقع سینه زنی هم دخترم دست میزنه،با مزه تر اینکه وقتی بهش میگیم آفرین سنا خودش شروع میکنه به دست زدن برای خودش بدون اینکه ما دست بزنیم و اون از دست زدن ما تقلید کنه یعنی میدونه که وقتی بهش میگیم آفرین یعنی باید دست بزنه

وای یه کار جدید و بامزه که همه رو میخندونه اینکه از مبل میری بالا و بعد تکیه میدی و بعدش هی خودت رو هل میدی جلو و مثل خانها تکیه میدی

 

 یا اینکه روی زمین به یک جائی یا کسی تکیه میدی و بعدش خودت رو هل میدی جلو با هپاهات مثل شنای قورباغه میزنی و خدا نکنه که کسی نزدیکت باشه چون شروع میکنی با پاهات بهش ضربه میزنی و از خدات هست که اونم باهات بازی کنه

اگه من و بابائی هم پیش هم نشسته باشیم روی مبل تو میای وسطمون میشینی و به یک نفرمون تکیه میدی و نفر دیگه رو با لگد دورش میکنی

اینقدر قشنگ دالی موشه میکنی و با بقیه بازی میکنی که شده یکی از راه های سرگرم کردنت تازه بامزه ترش اینه که خودت میگی دتی، دتی

اینم از کارهای جدید دخترم توی ١٠ ماهگی

وای باورم نمیشه که دخترم تا ١ ماه و چند روز دیگه یک ساله میشه و من باید برای تولدش برنامه ریزی کنم

وای مامانی عاشق این روزهاتم که اینقدر شیرین و بامزه شدی

این شبها چون محرم شروع شده یک شبش رو با بابائی رفتیم مجلس و تو دختر خیلی خانمی بودی ولی چون خیلی طول کشید خسته شده بودی و میخواستی بری بیرون

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان مریم
10 دی 91 11:49
دخمل ناز و شیرینی دارین خدا حفظش کنه