سناسنا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 11 روز سن داره

فندقی مامان و بابا

دخترم و دو تا مروارید جدیدش

1391/7/8 14:24
نویسنده : مرضیه
293 بازدید
اشتراک گذاری

پنج شنبه ٦ مهر بود که دخترم داشت میخندید و دهنش باز بود و من داشتم باهاش بازی میکردم یکباره دیدم بله دخترم سمت راستش ٢ تا دندون جدید جوونه زده

حالا با این حساب دخترم ٥ تا مروارید داره

دو تا وسط و پائین یکی سمت چپ و دو تا هم سمت راست

هنوز دو تا دندون وسطش درنیامده اینطرف و اونطرفش دندون درآورده

البته یکیش یه کوچولو بیرون اومده ولی یکی دیگه دندونش هنوز توی لثه هست ولی سفیدیش زیر لثه اش معلومه

دخترکم مبارکت باشه این نقلیها

چقدر زود داری بزرگ میشی و من هر روز دلتنگتر میشم برای روزهای اول به دنیا اومدنت

البته این روزها حسابی هوشیار هستی و به اطرافت توجه داری

ما رو میشناسی امروز صبح وقتی بابائی میخواست بره سرکار تو حسابی نارآرومی کردی و میخواستی با بابائی بری و وقتی بابائی رفت و تو رو نبرد خیلی دمغ شدی و گریه کردی و بعد من بغلت کردم و بهت شیر دادم که تو ناز توی بغلم خوابیدی

البته این روزها فکر کنم دندون هات اذیتت میکنه و توی خواب آروم نیستی و همش دستت به گوشت هست مثل این عکس که توی خواب ازت گرفتیم

01

وای یک کار جدید هم یاد گرفتی اسباب بازیهات رو مثل گوشی تلفن میزاری رو گوشت و میگی اگه و کلی چیزای دیگه که برای ما معنی خاصی نداره ولی قند توی دلمون آب میکنه

مثل اینجا که گوشی تلفن رو روی گوشش گذاشته ولی از پشت سر هست چون این وروجک تا دوربین رو میبینه شیرین کاریهاش رو ول میکنه و میاد تا دوربین رو بگیره

02

این کارو اولین بار خونه مامان بزرگ اینها کردی که دائی و زن دائی کلی ذوقت رو کردن

وای که چقدر دائی مهرداد دخترم رو دوست داره و وقتی میریم اونجا برات وقت میزاره و قربون صدقه ات میره تو هم که عاشق بالا رفتن هستی

این چند روز که اونجا بودیم و مامان بزرگ اینها قم بودن همین که دائی از سرکار برمیگشت تو می نشستی زمین و دستت رو باز میکردی یعنی بیا بغلم کن دائی هم حسابی کیف میکرد و بغلت میکرد و می بردت بالا

اون روز هم دائی علیرضا اومد خونمون که برای دخترم یه موبایل اسباب بازی خریده بود و تو حسابی باهاش مشغول بودی و همین که صدای زنگش درمیومد تو باهاش نی نای نای میکردی و دست میزدی

جدیدا خیلی با مزه نی نای نای میکنی با هیجان و همین طور که دو زانو نشستی دست میزنی و خودت را بلند و کوتاه میکنی

خیلی جالب هست اولین بار از دستهات و چرخیدن توی هوا شروع شد بعدش حالت چهار دست و پا مینشستی و خودت رو جلو و عقب میکردی و بعدش دست زدن رو یاد گرفتی و حالا که نشسته و تمام بدنت رو با هیجان تکون میدی و دستت رو بهم میزنی یا رو چیزی میزنی تا صدا بده

قربونت برم گل مادر تو یه تکه جواهری تو نفس مامان و بابائی با وجود تو همیشه زندگیمون رنگ شادی و نشاط داره عسلکم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)