سنا وروجک کنجکاو
امان از این دختری که عاشق وسایل مامان و باباست
تا مامانی کتاب یا مجله دستش میگیره با سرعت برق میاد تا بهشون برسه و دخترکم مطالعه رو شروع کنه البته به طریق خودش یعنی پاره کردن و خوردنشون
اگر هم بابائی بغلش کنه سریع خودکار سرجیب بابائی رو برمی داره و شروع به کشفش میکنه البته اونم به طریق سنا خانم
اونشب هم من و بابائی داشتیم بستنی میخوردیم که اینقدر دست و پا زدی و نشستی روبرومون و دهنت رو بهم زدی که بابائی دلش طاقت نیاورد و بهت بستنی داد البته قبلش هم یه روز شما از این فالوده های چوبی خورده بودی و با اینکه یخ هستن ولی عاشق خوردنشون هستی
خب راستی دخترم جدیدا یاد گرفته و از پله های خونه مامان بزرگش بالا میره آخه عاشق دائی و زن دائیش هست و میخواد زودتری خودش بره خونه اونا
دخترم وقتی چهار دست و پا میره و خسته میشه مثل این نی نی سرش رو میزاره زمین و بهم زل میزنه این موقع ها دلم میخواد درسته قورتش بدم یا محکم بچلونمش
هرچی از وروجکی های این گل دختر بگیم تمومی نداره