سناسنا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 11 روز سن داره

فندقی مامان و بابا

میخوام باهات حرف بزنم

1391/3/28 17:24
نویسنده : مرضیه
197 بازدید
اشتراک گذاری

دخترم یگانه زندگیم چقدر دوست دارم چه قدر آروم خوابیدی، چقدر گذشتن از لذت های زندگیم به خاطر تو شیرینه من که حاضر نبودم از خوابم کم بشه ولی وقتی تو چشم وا میکنی اینقدر این چشمها لبریز از احساسن که نمیتونم دیگه چشم بر هم بذارم و بخوابم

دخترکم سنای من الان بغض گلوم رو میفشارد یاد پارسال که توی دلم بودی بهم حس خوبی میده

سنای زیبای مامان کی میشه دخترکم سر بر روی پام بذاره تا براش حرف بزنم و موهاش رو نوازش کنم  

بدوی و خودتو توی بغلم بندازی دوست دارم سر تا پات رو غرق بوسه کنم

دردانه ام دوستت دارم دلم میخواد توی بغلم فشارت بدم تا از وجودت آرامش رو هدیه بگیرم

عسلم چقدر به تو نیازمندم محتاج چشمهای تو هستم که در همه حال دنبالم میکنه که به سمتش برم و بغلش کنم

تو به من دل بستی از چشات معلومه من چقدر خوشبختم همه چی آرومه

شکلکهای جالب آروین

 

کاش میتونستم قلبم رو مستقیم اینجا میذاشتم تا خودش برات بگه آخه با این کلمات ناقص نمیتونم عمق احساسم رو برات بنویسم

فقط میتونم بگم با تمام وجودم بهت عشق میورزم یه عشق مادرانه و پاک

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)