سناسنا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 14 روز سن داره

فندقی مامان و بابا

چقدر من و بابائی ذوق زده ایم

1391/6/25 11:55
نویسنده : مرضیه
257 بازدید
اشتراک گذاری

امروز ٢٩ مرداد سال ٩٠ هست ،یه روز خاطره انگیز برای من و بابائی

امروز من و بابا از شدت ذوق زدگی توی پوست خود نمی گنجیدیم ،باورم نمیشد که خدا من و بابائی رو اینقدر دوست داشته باشه که هدیه به این گران قیمتی بهمون داده باشه

من و بابا همیشه عاشق دختر بودیم ولی وقتی توی سونوی هفته ١٣ام دکتر بهمون گفت که به احتمال زیاد نی نی پسر هست ،و همه از ظاهر مامانی میگفتن که نی نی پسمل دالی ،مامانی و بابائی هم خودشون رو برای یه شازده پسر آماده کرده بودند

ولی

ولی

اونروز خانم دکتل که داشت نی نی رو به مامانی نشون میداد که زبونک میندازه یباره گفت یه خانم دخمل طلا هم که دالی،مامانی از خوشحالی نزدیک بود جیغ بزنه ،آخه اینقدر یکباره دکتر این حرف را زد که من تا چند روز شوک بودم

مامانی اونروز سی دی نی نی را هم گرفت تا بابائی هم نی نی را ببینه

حالا از بابائی برات بگم ؛

وقتی من از مطب دکتر بیرون آمدم ،بابائی دم در منتظر بود ،کاش مامانی اون لحظه موبایلش را روشن کرده بود و از قیافه بابائی و بهتش برات فیلم گرفته بودتعجب

وقتی به بابائی گفتم فکر کرد دارم شوخی می کنم و هی میگفت خب باور کردم باشه دختره ،بعد گفت شوخی خوبی بود دیگه بسه ،شاید چندبار گفتم تا بابائی باور کرد ،توی ماشین همین طوری هی نگاه هم کردیم و از شدت خوشحالی این خبر ذوق کردیم ،خنده

مامانی هیچ کدام ما نمیتونستیم به زبون بیاریم که چقدر خوشحالیم،آخه من و بابائی به آرزومون رسیده بودیم ،یه دخمل ، یه نفس ،یه جیگر، یه هدیه که هیچ کس نمیتونه بفهمه چقدر برای من و بابائی ارزشمندهniniweblog.com

 من و بابائی تا آخر عمر چگونه باید شکرگذار این نعمت باشیم؟

niniweblog.com

راستی زن دائی که دفعه قبل سونو با مامانی بود و میدونست که دکتر گفته احتمالا پسره را ، یه طور دیگه غافل گیر کردیم

الان ماه رمضون هست ،دائی و زن دائی بالا نماز خوندند و اومدند و من از وقتی وارد شدم دلم میخواست به مامان جون و دائی که اونموقع پائین بود با صدای بلند بگم که یه دخمل ناز تو دلم دارم ولی بابائی گفت صبر کنم،بعد نماز که زن دائی اومد پائین برای افطار ربرگه سونو رو بهش دادم خوند و اومد پائین تا رسید به جنسیت که یکباره با تعجب نگاهم کرد که این که نوشته دختر ،و حسابی ذوق کرد،گفت نی نی اول آدم که دخمل باشه یه چیز دیگه هست ،دائی هم کلی ذوق کرد و گفت تو خواب اون شبش دختر دیده ولی نمی خواسته بهمون بگه تا برامون ذهنیتی پیش نیاد،آخه همه فکر میکردیم تو پسملی

niniweblog.com

وای مامانی، عزیزم ،نفسم ،دلبندم

هیچ وقت نمیتونم حال خودم و بابائی رو تو اون روز برات توصیف کنم

فقط میتونیم خدا را شکر کنیم از بزرگی این نعمت که اون هم محاله

 

New Baby Girl Dj picture

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)