سناسنا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

فندقی مامان و بابا

امروز وبلاگ فسقلی مامان راه افتاد(روز اول ورود نی نی به 5 ماهگی)

سلام به نی نی باادب مامان گل مامان امروز برای اولین بار دارم برای نی نی تو وبلاگش مطلب می نویسم آخ قربون نی نی برم که هنوز مامان و بابا نمی دونند که نی نی یه دخمل نازه یا یه پسمل شیطون و ورووجک مامانی من که منتظرم بفهمم نی نی چی هست کلی کار براش بکنم ١-یه اسم خوشکل و مامانی ٢-تصمیم گیری برای تزئینات اتاق نی نی ٣-صدا زدن نی نی با اسمش(وای قربون فندقیمون بریم الهی که اینقدر مامان و بابا دوستش دارن) ...
8 مرداد 1390

معرفی به نی نی

بابائی ٥ تا خواهر داره ولی داداشی نداله یعنی نی نی گولوی ما عمو نداره ولی ٥ تا عمه داره عمه فاطمه و عمو اسماعیل :٣ تا پسمل دالن -سعید- مجتبی-محمد عمه مرضیه و عمو اکبر:٢ تا پسمل دالن رضا _امین   عمه راضیه و عمو ولی:نی نی شون تو راهه و ٢ ماه از کلوچه من کوچیک تره عمه سمیه و عمه صدیقه هم هنوز شوهل ندالن خب منم مامانی ١ خواهر و ٢ تا داداش دالم یعنی نی نی گولوی من یه خاله و ٢ تا دائی داره دائی مهرداد و زن دائی مریم:نی نی ندالن و نی نی هم نمی خوان خاله زهرا :ازدواج نکرده و قم زندگی میکنه دائی علیرضا:زن نداله و شیطونه حالا نی نی مامانی میشه تک نی نی مامان جون و بابا جونش ...
8 مرداد 1390

نی نی عمه راضیه

راستی مامانی یه نی نی دیگه هم تو راه داره میاد که ٢ ماه از تو تو کوچولو تره (هنوز از تو هم نخودچی تره) نی نی عمه راضیه،تازگیها فهمیدیم که عمه راضیه هم یه تو راهی داره ولی اونم هنوز مثل تو معلوم نیست که چیه دیروز هم مامان جون اینها رفتن و بین من و عمه راضیه یه مرغ سر بریدن تا شما دو تا نی نی سالم و سلامت باشید قربون ولوجک خودم برم که جیگر مامان و باباشه
8 مرداد 1390

تفریح آخرین جمعه قبل از ماه رمضان

سلام مامانی قربونت برم چقده دلم واست تنگ شده امروز طبق حساب خاله دکمل ١٧ هفته و ٤ روز هستی که رفتی تو دل مامانی دیروز با بابا جون و مامان جون و دائی علیرضا و بابائی رفتیم تفریح ،آخه مامانی نزدیک ماه رمضونه،تازه بابائی امروز هم روزه هست تفریح خیلی خوش گذشت نزدیک قلات یه جای دنج و خلوت و تا دلت بخواد خنک ناهار هم مامان جون برامون پلو درست کرده بود و جوجه کباب هم آوردیم اونجا درست کردیم بابائی و دائی علیرضا آتیش درست کردند و جوجه رو زدیم سر سیخ،بعدش سیب زمینی زیر آتیش کردیم و بعد که برشته شد خوردیم خیلی حال داد دوست داشتم عکس گرفته بودیم و برا نی نی میذاشتم ولی چه حیف که دوربین شارژ نداشت .جات خالی کاش تو هم بودی و میدیدی عیب ندار...
8 مرداد 1390