سناسنا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 11 روز سن داره

فندقی مامان و بابا

وای که دیگه کارمون سخت شد

1391/7/23 14:17
نویسنده : مرضیه
215 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز ٢٢ مهر بود که مامانی بالشش رو تکیه داده بود به مبل و داشت با دوستش اونطرف اتاق تلفنی حرف میزد یکدفعه دید بله

سنا خانم پا زد و از پشتی بالا رفت و رفت روی مبل و رسید به برسش که عاشقش هست

مامانی سنا رو آورد پائین ولی این گل دختر دیگه راهش رو یاد گرفته بود و حتی وقتی مامانی بالش رو برداشت به خود مبل پا زد و رفت بالا

دیگه سنا خانم تا شب کارش شده بود بالا رفتن از مبل و رسیدن به وسایلی که مامانی برای دور موندن از دست سنا گلی گذاشته بودن بالای سر مبلها

حسابی خطرناک شده چون وقتی کتاب از دست سنا خانم روی زمین افتاد دختر ما با سر خودش رو هل داد سمت پائین مبل تا به کتاب برسه و اگه بابائی دیر رسیده بود یه اتفاق بد خدای نکرده پیش اومده بود

بله به زبون ساده اینکه کارمون دراومد

حالا دیگه وسایل رو از دست سنا خانم کجا بذاریم که دستش بهش نرسه

عسل مامان خیلی خدا رو شکر میکنم از اینکه یه دختر پرجنب و جوش و وروجک بهمون داده

آخه من و بابائی عاشق وروجکی های تو هستیم با اینکه خیلی نگهداری و مواظبت ازت سخت میشه ولی خیلی روزهای شیرینی هست و آدم دلش میخواد هیچ وقت این روزهای شاد تموم نشه

دخترم ماشاالله، خدا در همه حال نگهدارت باشه و از چشم بد ایمن باشی

آخه وقتی توی خیابون میریم اینقدر خدا رو شکر سرزنده هستی که همه توجه اطرافیان رو به خودت جلب میکنی

پس به قول خاله زهرا

لا حول ولا قوه الا بالله

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)