بابائی عاشق نی نی و مامانش
امروز صبح بابائی داشت میرفت سرکار کلی با نی نی حرف زد و مامانی رو سپرد دست نی نی و رفت .تازه بابائی کلی نی نی رو بوس کرد. خوش به حال بابائی آخه من که نمی تونم فسقلیمو بوس کنم (آخه سر مامانی که به شکمش نمیرسه)
آخ کی میشه نی نی گلو بیادو مامانی کلی بوسش کنه
ولی مامانی روزها برای عسلش کلی حرف میزنه قصه میخونه لالائی میخونه
صدای مامانی رو میشنوی ولوجک
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی